<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
LOL...برچسب : خودخواهانه, نویسنده : 0minor8 بازدید : 155 تاريخ : شنبه 4 شهريور 1396 ساعت: 5:30
برچسب : نویسنده : 0minor8 بازدید : 143 تاريخ : دوشنبه 5 تير 1396 ساعت: 8:53
او تنها نیست
اهل تماشاست
اهل حرف زدن است
البته نه با هر کسی
با هر که فکر می کند که فکر می کند
با هر که نطفه ش را با ماله اعتماد ریخته باشند
بعد می آید نتایجش را به منه کج می گوید
من فکر نمی کنم
هیچ وقت نکرده ام
فقط مثل خر سر تکان میدهم
یا مثل سگ درونم دم
برچسب : نویسنده : 0minor8 بازدید : 141 تاريخ : دوشنبه 5 تير 1396 ساعت: 8:53
الان که بهش فکر می کنم
آدم برای ترسیدن بعد از شنیدن جملهی " نترسیا! ولی برگرد پشت سرت رو نگاه کن " اون هم از پشت تلفن، نیازی به تخیل قوی نداره
توی قلبش کودک باشه
بی اعتمادی دیده باشه
یا یه دور اینسپشن رو دیده باشه
+ 7dayvegan.com
برچسب : نویسنده : 0minor8 بازدید : 142 تاريخ : دوشنبه 5 تير 1396 ساعت: 8:53
برچسب : نویسنده : 0minor8 بازدید : 162 تاريخ : دوشنبه 5 تير 1396 ساعت: 8:53
3 صبح رسیدم خونه، انتظاری هم نمیشه داشت کسی برای من غذای گیاهی بپزه
درک خودم میگه ایرادی نداشت خوردن قورمه سبزی بدون گوشت اما..
یه حسی دارم شبیه اینکه دارم چالش رو عامدانه دور میزنم.
یکی بیاد وکیل مدافعم شه نسبت به خودم احساس بهتری داشته باشم.
برچسب : نویسنده : 0minor8 بازدید : 163 تاريخ : دوشنبه 5 تير 1396 ساعت: 8:53
چالش اولردی شکست خورده من امروز صبح بعد از دو روز تلاش
با به دندون کشیدن خشمگین گوشت های قیمه رسمی شد.
چراهاش باشه برای یه موقعی که از نظر فکری استیبلایز تر باشم
برچسب : نویسنده : 0minor8 بازدید : 147 تاريخ : دوشنبه 5 تير 1396 ساعت: 8:53
برچسب : نویسنده : 0minor8 بازدید : 144 تاريخ : دوشنبه 5 تير 1396 ساعت: 8:53
بعد از حدود دو ماه که شروع کردم به نوشتن قصدم بر این بود که
تمامی وقایعی که در روز بهم میگذره رو بنویسم. این روزها با اینکه
شرایط سختی رو میگذرونم و کلی حرف دارم برای نوشتن، وقتی روم
رو به روی این وبلاگ میکنم و دست به کیبورد می برم اما .. چیزی برای
گفتن ندارم. چرا ؟!
+ وضعیت رو باید به پرونده خوانی یک هیولا تغییر بدم
برچسب : نویسنده : 0minor8 بازدید : 151 تاريخ : دوشنبه 5 تير 1396 ساعت: 8:53
میگه می تونی خودت رو چند دقیقه دوست پسر سابقم فرض نکنی تا یخورده درد دل کنم؟
میگم به شرط اینکه واسه خطاب کردن من از سوم شخص استفاده کنی، مشکلی ندارم
حرفاش که تموم میشه با چشمای باز بهم خیره میشه و منتظر جواب می مونه
میگم باید به چیزایی که گفته فکر کنم و خداحافظی میکنم. برام ایموجی قلب می فرسته
+ غیرقابل توضیحه
برچسب : نویسنده : 0minor8 بازدید : 168 تاريخ : پنجشنبه 11 خرداد 1396 ساعت: 4:06
برچسب : نویسنده : 0minor8 بازدید : 148 تاريخ : يکشنبه 27 فروردين 1396 ساعت: 6:38
برچسب : نویسنده : 0minor8 بازدید : 147 تاريخ : يکشنبه 27 فروردين 1396 ساعت: 6:38
برچسب : نویسنده : 0minor8 بازدید : 130 تاريخ : يکشنبه 27 فروردين 1396 ساعت: 6:38
برچسب : نویسنده : 0minor8 بازدید : 139 تاريخ : يکشنبه 27 فروردين 1396 ساعت: 6:38
برچسب : نویسنده : 0minor8 بازدید : 141 تاريخ : يکشنبه 27 فروردين 1396 ساعت: 6:38
سلام قشقایی هستم
امشب تشریف بیارید کافه راجع به کار صحبت کنیم.
[و من هنوز خوابم]
برچسب : نویسنده : 0minor8 بازدید : 133 تاريخ : يکشنبه 27 فروردين 1396 ساعت: 6:38
برچسب : نویسنده : 0minor8 بازدید : 139 تاريخ : سه شنبه 1 فروردين 1396 ساعت: 9:56